اسلام شناسی - پایگاه دانلود کتب مذهبی

اسلام شناسی

مطالب مفید وارزشمندی درباره دین اسلام

اسلام شناسی

مطالب مفید وارزشمندی درباره دین اسلام

حضرت محمد(صلی الله علیه واله وسلم)
روزه بگیرید تا تندرست باشید.
--------------------------
حضرت محمد (صلی الله علیه واله وسلم)
برترین ایمان آن است که بدانی خداوند
هر کجا باشی باتوست .
----------------------------
حضرت محمد (صلی الله علیه واله وسلم)
دلبستگی به دنیا سرآغاز
تمام خطاها است
------------------------------
حضرت محمد (صلی الله علیه واله وسلم)
هرکس خدای عزوجل را اطاعت
کند خدا را یاد کرده است
هر چند نماز خواندن ، روزه
گرفتن و قرآن خواندنش اندک
باشد.
-------------------------------
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)فرمودند:
هیچ جوانی نیست که در ابتدای
دوران جوانی خود ازدواج کند مگر
شیطان او فریاد برآورد:
((ای وای ای وای دو سوم دینش
را ازمن حفظ کرد))
وبرای حفظ یک سوم باقیمانده باید
تقوای خدا را در پیش گیرد.
بحار النوارج10ص 221
-----------------------------------
حضرت علی (علیه السلام)
مراقب افکارت باش به گفتار
تبدیل می شود.
مراقب گفتارت باش به کردار
تبدیل می شود.
مراقب کردارت باش به عادت
تبدیل می شود.
مراقب عادتت باش به شخصیت
تبدیل می شود.
مراقب شخصیت خود باش آن
سرنوشت تو خواهد بود.
---------------------------------
امیر المؤمنین علی(علیه السلام)
تو مراقب آخرتت باش ، دنیا خودش
ذلیلانه پیش تو می آید.
-------------------------------------
امام علی (علیه السلام)
خدا را خالصانه یاد کنید تا بهترین
زندگی را داشته باشید و با آن راه
نجات و رستگاری را بپیمایید.

۲۵ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

⚘ #اخلاص_شهدایی...
⚘ #اخلاص_در_عمل..‌.

💛 گاهی از اوقات تصوّر می‏کنیم که یک عملِ مهمّ عبادی انجام داده ایم!‏ ولی وقتی آن عمل میخواهد به آن عالَم منتقل شود، خیلی از قسمتهاش پوک در می آید!!!
 تنها چیزی که عمل را از آفت نگاه میدارد و به عالَم بالا منتقل میکند #اخلاص است و الاّ شیاطین کمرِ همّت را بسته‏ اند تا عملِ مؤمن را خراب کنند و غالبا این کار را می کنند! تعدادشان هم به قدری زیاد است که برای هر عمل که از مؤمن صادر می‏ شود تعداد زیادی از آن‏ها برای خراب کردن عمل مؤمن آماده هستند...

#استاد_حاج_شیخ_جعفر_ناصری


       ✅ @elahishahidshi

  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

#حاج_احمد_متوسلیان:

یک‌ بلدچی باید:
اول خودش را بشناسد،
بعد خدای خودش را
و بعد مسیر رسیدن به مقصد را ....
 آن وقت میتواند دست‌دیگران را‌ بگیرد
و راه  را از چاه نشان‌بدهد.
#شاه_کلید توفیق در عملیات ها،
دست بلدچی هاست.
آنها باید گردان‌های پیاده را از دل‌
#معبر و میدان عبور دهند و برسانند بالای سر دشمن و از میدان #تعلقات‌ بگذرند. آن‌وقت میتوانند گردان ها را آن گونه‌ که میخواهند هدایت کنند!»

#بلدچی
#مجلس
#انتخاب_درست
#تبیین
#انقلاب


🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi

  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

🌹شهید بهشتی:تا زمانی که من و شما زنده هستیم، هرگز روزی را شاهد نخواهیم بود که رژیمی غیر از #جمهوری‌اسلامی در این سرزمین باشد؛ تحقیقاً قبل از آن به سعادت #شهادت رسیده‌ایم.

 

  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

سید مرتضی آوینی

الهی! اگر جز سوختگان را به ضیافت الهی نمیخواهی، مارا بسوز، آنچنان که هیچکس را اینگونه نسوخته باشی. سید مرتضی آوینی

توى آبادان رفته بود جبهه فیاضیه، شده بود خمپاره انداز. شهید شفیع زاده دیده بانى مى کرد و گرا بهش مى داد، او هم مى زد. همان روزهایى که آبادان محاصره بود. روزى سه تا گلوله خمپاره صد و بیست هم بیشتر سهمیه نداشتند. اینقدر مى رفتند جلو تا مطمئن شوند گلوله هایشان به هدف مى خورد. تعریف مى کردند، مى گفتند «یک بار شفیع زاده با بى سیم گفته بوده یه هدف خوب دارم. گلوله بده.» آقا مهدى بهش گفته بود «سه تامون رو زدیم. سهمیه امروزمون تمومه.»   شهید مهدی باکری
منبع : کتاب باکری انتشارات روایت فتح
  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

اگر انسانی‌ توانست‌ به‌ واقعیت‌ انسانی‌ و اسلامی‌ خودش‌ پی‌ببرد و بدان‌ جامه ‌ی‌ عمل‌ بپوشاند و به‌ فطرت‌ خدا گونه‌ ی‌ خود آشنا شود، آنگاه‌ می‌شود به‌ او لقب‌ «انسان‌ متعالی‌» را داد. طلبه شهید زکریا اسلامی

پنجمین شب از عملیات خیبر بود. یک بسیجىِ اهل مراغه به نام حضرتى از من پرسید: «برادرعابدى! چرا اجازه ندادى خط اوّل بروم؟» مى‏دانستم معلم است و چهار بچه قد و نیم قد دارد. گفتم: «به موقع مى‏گم.‌» هفتمین روز از عملیات بود. جنگ سختى داشتیم. خسته و کوفته برگشتیم تا کمى استراحت کنیم. کانکس اورژانس، پنج تخت بیمارستانى داشت. مى‏خواستم روى تخت اوّل بخوابم که حضرتى آمد و گفت: «برادر عابدى! شما جاى من بخواب و من جاى شما مى‏خوابم.‌» پرسیدم: «چرا؟» گفت: «کلیه‏هاى من ناراحت است. شبها زیاد بیرون مى‏روم. نمى‏خواهم شما را زیاد اذیت کنم.‌» جایمان را عوض کردیم و خیلى زود خوابم برد. سپس، عراقیها با توپ فرانسوى، آنجا را سخت کوبیدند؛ به حدى که دو گردان از لشکر عاشورا عقب‏نشینى کردند؛ ولى با این حال، ما بیدار نشدیم تا اینکه یکى از گلوله‏ها به کنار کانکس خورد و از خواب پریدم. به بچه‏ها گفتم بروید بیرون. صداى حضرتى نمى‏آمد. چراغ قوه را که روشن کردم، دیدم مغزش روى صورتش ریخته و در حال شهادت است.   شهید حضرتی
منبع : ر. ک: آشنایى‏ها، ص 56 و 57
  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

سید محمد جواد امامیان

ما هنوز جزو هدایت نیافتگانیم به این دلیل که تعبد ما نسبت به شیطان خیلی بیشتر است. در نمازهایمان سست، در انجام فرائض سست، اصلاً در اصل بندگی ضعیف هستیم. اگر بنده واقعی او باشیم لذتی بالاتر از آن نیست. به شما سفارش می‌کنم که عبد خدا باشید نه غیر. سید محمد جواد امامیان

محکم و راست می ایستاد و چشم از مهر بر نمی داشت . بی اعتنا به آن همه سرو صدا ،آرام و طولانی نماز می خواند .توی قنوت ،دست‌هاش را از هم باز نگه می داشت؛ همان جور که بین دو نماز دعا میکرد و بچه ها آمین می گفتند. چفیه‌اش را روی صو رتش انداخته بود.توی تاریکی سنگر ،بین بچه ها نشسته بود و دعا می خواند.کم پیش می آمد حاجی وقتی پیدا کند و توی مراسم دعای دسته جمعی شرکت کند . پشت بی‌سیم می خواستندش .دلمان نمی آمد از حال درش بیاوریم.ولی مجبور بودیم.   شهید ابراهیم همت
منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مریم برادران
  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

اکنون بر ماست که در حفظ استقلال کشور و زنده نگهداشتن این نهضت بکوشیم.

فردین فتح‌اللهی

یک روز افسر عراقی دستور داد با بلدوزر گودالی بکنند چند اسیر را داخل آن کنند و روی بدنشان تا گردن خاک بریزند و مدتی در آن گودال نگه دارند. اسرا به خاطر این کارش بهش لقب سروان بلدوزر دادند. یک روز موقع آمار آمد وشروع کرد به تهدید، حاج آقای ابوترابی توی صف نبود و ما همه نگران بودیم که با لباس خیس از حمام بیرون آمد. سروان از نگهبان پرسید: این کیه؟ گفت: ابوترابیه، شیخ اسرا همه فکر می کردیم الان که حاج آقا برسد افسر به او توهین می کند، با غضب به حاج آقا نگاه می کرد . وقتی حاج آقا نزدیکش رسید چند جمله به عربی با او حرف زد. جاذبه کلامش طوری بود که آن افسر خشن را تحت تاثیر قرار داد. در اوج ناباوری همه برگشت و به ما گفت: همگی نظم را از این شیخ یاد بگیرید. بعد به درجه دار تحت امرش گفت: هرچه ابوترابی بگوید انگار من گفتم، از او حرف شنوی داشته باش.   حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی
منبع : برگرفته از پایگاه ابوترابی
  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

اخلاص، اخلاص، اخلاص، ریشه‏ى همه‏ى کارهاست. حسن ساده

اوایل اسارت ما را به موصل یک قدیم بردند. بعضی از اسرای آنجا اهالی شهرهای مرزی بودند که در روزهای اول جنگ اسیر شده بودند. باهم رابطه خوبی نداشتیم، اتاق هایمان را از هم جدا کردیم آنها رفتند یک طرف اردوگاه و ما هم طرف دیگر. عراقی ها از دودستگی ما خشنود بودند مدتی بعد حاج آقای ابوترابی را به اردوگاه ما آوردند. وقتی موضوع را فهمید؛ خیلی ناراحت شد. یک روز گفت: امروز ناهارتون رو بردارید و برید با اونها غذا بخورید. ما هم همان کار را کردیم. اوضاع کم کم عوض شد، آنها که نماز نمی خواندند هم می آمدند کنار ما در صف نماز جماعت. حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی
منبع : برگرفته از پایگاه ابوترابی
  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

با مردم برخورد اسلامی داشته باشید، در راه اسلام و قرآن قدم بردارید و مواظب باشید که شیطان باعث دوری شما از خدا نگردد. شهید غلامحسین ارباب رشید

در والفجر مقدماتى از ناحیه شکم مجروح شده بود. جراحتش خوب نشده بود؛ ولى در همه مراحل آموزش حضور داشت؛ حتّى گاهى در این کارها از محل زخمش خون جارى مى‏شد؛ ولى به روى خود نمى‏آورد. یک دفعه که محل زخمش عفونت کرد، گفتم: «آقا رضا! آخه تو مربّى هستى و باید آموزش بدى، چه ضرورتى داره خودت هم سینه خیز برى…؟!» گفت: «من نمى‏توانم کارى رو که نمى‏کنم، به بسیجیها تکلیف کنم.‌» محمدرضا در منطقه تمرچین – از حاج عمران در عملیات والفجر دو – که به مین آلوده بود، بر اثر انفجار یک مین ضد تانک به شهادت رسید. بدن او از ناحیه کمر دو نیم شده بود   شهید محمد رضا احمدی گوگانی
منبع : راوى: آفاقى، ر. ک: آشنایى‏ها، ص ۶۱ – ۶۴
  • ali mohmadi
  • ۰
  • ۰

شهید دکتر بهشتی

در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید. شهید دکتر بهشتی

ساعت ده یازده بود که آمد، حتی لاى موهایش پر از شن بود. سفره را انداختم. گفتم «تا شروع کنى، من لیلا رو بخوابونم.» گفت «نه، صبر مى کنم با هم بخوریم.» وقتى برگشتم، دیدم کنار سفره خوابش برده. داشتم پوتین هایش را در مى آوردم که بیدار شد. گفت «مى خواى شرمندم کنى؟» گفتم «آخه خسته اى.» گفت «نه، تازه مى خوایم با هم شام بخوریم.»   شهید مهدی زین الدین
منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی
  • ali mohmadi
خرید سرور مجازی ایران